کافه درهم

نوشتن را وقتی آغاز کردم که تو را در اینجا نیافتم

کافه درهم

نوشتن را وقتی آغاز کردم که تو را در اینجا نیافتم

..

کسی را میخواهم بیاید

با یک دستمال 

برای پاک کردن تو و خاطراتت از زندگیم

و یک جارو و خاک انداز برای جمع کردن خرده های قلبم

و یک دست معجزه گر برای احیای قلبم

دلم یک دوست میخواهد که خودش را در قلبم جا کند

اگر نشد

یک الزایمر میخواهم

...